مانترا Mantra 2010

داستان با باز شدن در قبرستانی آغاز شد که موزیر توسط حسبی قاب می‌شود تا جادوی تاریک خود را تکمیل کند و همسر موزیر را به دست آورد. به همین دلیل مزیر به حبس ابد محکوم می شود. موزیر در زندان جادوی سیاه را از امبا که با محکومیت اعدام روبرو بود به ارث می برد. اما جادوی او ناقص است زیرا سلول او را آیاتی از قرآن احاطه کرده است. یک روز پاک لونگ، رئیس زندان که عموی مزیر هم هست، ظاهر شد و به او گفت که عمه اش مریض است. چون او همسرش را بسیار دوست دارد و بیش از حد مستأصل بود، با شرایط مزیر موافقت کرد که برای پاک کردن تمام آیات، ناگهان جادوی سیاه او تغییر کرد و آب سلولش را پر کرد و سایه موجود پشتی سراسر دیوار زندان را فرا گرفت. در همان زمان، موزیر از باتلاق ظاهر شد، سپس مرتکب قتل شد و مرتکب قتل شد تا بتواند روحی را که حفظ کرده بود تغذیه کند. رابطه او با حسبی اکنون آغاز شده است.

نظرات و نقدها 0

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *